۱۳۹۴ فروردین ۱۶, یکشنبه

بالاخره نحسي سيزده يقه خامنه اي را گرفت!!




دوستان حتما در جريانيد كه بالاخره مذاكرات اتمي رژيم با يك  ” بيانيه مشترک مطبوعاتي “ به پايان رسيد
از محتوي اين بيانيه چنين بر ميآيد كه  به‌يقين ” نحسي سيزده يقه مقام معظم “ را گرفت و با تمامي عربده‌کشي‌ها و هارت‌وپورت‌هاي اتمي که صرفاً مصرف داخلي براي آرام کردن دلواپسان نظام را دارد، سرانجام ولي‌فقيه طلسم شکسته در چشم‌انداز اين بيانيه، دست به يک عقب‌نشيني اتمي” 10 تا 25 “ ساله زده است.
به‌هرحال عدم اعلام” توافق “ که قرار بود به” تفاهم “ و اکنون صرفاً به انتشار يک” بيانيه “ تبديل‌شده است، خود گواه بر چند نکته مهم است.
اول ،  وجود اختلافات شديد در ميان طرفين که سرانجام نه به پايان خوش‌بينانه مذاکرات بلکه درنهايت بقول خبرگزاري آسوشيتدپرس (11 فروردين 1394) به” هدف رسيدن به طرح کلي که به طرفين اجازه مي‌دهد به مذاکرات تا ضرب‌الاجل نهايي 30 ژوئن ادامه دهند “ رسيد!!
دوم، بايد به‌درستي گفت که اصولاً هنوز توافقي صورت نگرفته و هرآن چه که در چارچوب بيانيه مشترک انتشاريافته، صرفاً «يک بيانيه با کليات بدون امضاء و بدون تائيد رسمي خامنه اي است.  بر اين اساس مجلس و يا مثلاً ارگاني بنام شوراي امنيت ملي رژيم هر زمان مي‌تواند آن را ناقض” منافع کلي نظام “ اعلام کرده و ملغي نمايد و بدين ترتيب زيرآب تمامي تلاش‌هاي 12 ساله را بزند.
سوم، داده‌ها مبين اين واقعيت است، تا زماني که اين بيانيه به توافقنامه اصولي تبديل نشود و مهر و امضاء جامعه بين‌الملل در پاي آن عطف به قطعنامه‌هاي سازمان ملل متحد قرار نگيرد، چندان ارزش قانوني و از وجهه بين‌المللي برخوردار نيست. براي نمونه، هنوز کنفرانس مطبوعاتي وزير خارجه رژيم به اتمام نرسيده بود، پاسدار حسين شريعتمداري، نماينده ولي‌فقيه در روزنامه کيهان حکومتي در اين زمينه حرف دل ولي‌نعمت خود را اين‌چنين بيان مي‌کند: «بيانيه يک سند توضيحي است و هيچ‌گونه تعهد الزامي در پي ندارد و چنانچه مفاد آن تعهدآور باشد، ديگر بيانيه نيست، بلکه نام آن توافقنامه است “.
آنچه خامنه‌اي اکنون براي آن لحظه‌شماري مي‌کند، فقط ديدن همان ” چمدان‌هاي دلار “ در پي برداشتن تحريم‌ها است تا به ضرب دلارهاي نفتي هرچه زودتر به بسط و گسترش بنيادگرايي و جنگ‌افروزي در منطقه ضريب بزند. به‌ويژه آن‌هم در اين مقطع حساس در منطقه خاورميانه که بازوي تروريستي حکومت در يمن، سودان و سوريه زير ضربات سنگين مردم و ائتلاف منطقه‌اي قرارگرفته است.
بر اين اساس وي مي‌خواهد جامعه جهاني را در مقابل دو راه‌حل قرار دهد، يعني يا” معامله “ و به طبع آن ادامه همين سياست مماشات و يا رفتن به‌سوي” جنگ “!
از سوي ديگر براي جناح مماشات هم به‌يقين گرفتن امتيازي در اين زمينه و کشاندن رژيم به‌پاي حتي يک توافقنامه صوري نيز مهم و حياتي بود زيرا با آن مي‌تواند چنين وانمود نمايد که گوئيا دنيا را ” قدري امن‌تر “ کرده است.
اما به‌واقع چرا خامنه‌اي از رسيدن به يک توافق جامع به‌شدت هراس دارد؟ و چرا وي با اين بيانيه تلاش کرده تا 3 ماه ديگر وقت بخرد؟ عقل سليم مي‌گويد، اگر خامنه‌اي به‌واقع به دنبال حل‌وفصل صلح‌آميز اين پروژه ميهن بربادده مي‌بود، چرا بجاي” توافق‌نامه “ فقط به صدور” بيانيه مشترک” اکتفا کرده است؟
پاسخ به اين سؤالات منطقي نه‌تنها درزمينه  ابعاد نظامي و دستيابي به بمب اتمي به‌عنوان ” رمز بقاء “ حکومت، بلکه بايد آن را نيز در داخل حکومت صدپاره ولايت‌فقيه جستجو نمود. در بلبشوي حاکم ميان باندهاي حکومتي بر سر مسائل استراتژيک و صف‌بندي دو قطب خامنه‌اي و رفسنجاني عليه يکديگر، به‌يقين هرگونه عقب‌نشيني ولي‌فقيه از مطامع اتمي و نوشيدن جام زهر اتمي تا قطره آخر، منجر به تضعيف شديد موقعيت خامنه‌اي خواهد شد. در چنين سناريويي اين خامنه‌اي است که تعادل قوا را به‌ناچار و به نفع طرف مقابل از دست خواهد داد و اساساً اصل ولايت‌فقيه به‌عنوان ” معمار اين مصائب و بدبختي‌ها “ حتي در ميان ” خودي‌هاي نظام “ نيز زير ضرب خواهد رفت.
خامنه‌اي با راه‌اندازي سياست” نرمش قهرمانانه” اثبات کرد که هرگز خواهان عقب‌نشيني از بمب اتمي نيست و راه انداختن بازي ” مذاکره براي مذاکره “ صرفاً همان‌گونه که مقاومت ايران به‌کرات گفته است، خريد وقت براي مطامع نظامي و دستيابي به بمب اتم است. وي به جد در تلاش است تا بدون دست کشي از غني‌سازي و پرداخت هزينه سنگين، دستاوردهاي رژيمش براي مصارف نظامي را حفظ نمايد. ولي‌فقيه به‌خوبي مي‌داند که در صورت دستيابي به توافق نهايي که با آن به‌يقين و منطقاً به تعطيلي مراکز و سايت‌هاي نظامي راه خواهد برد، اين ولي‌فقيه طلسم شکسته است که عملاً شکست را پذيرا شده و موقعيت به‌شدت ضربه خورده‌اش در داخل و در ميان نيروهاي زهوار در‌رفته رژيم مانند سپاه، بسيج، انصار حزب‌الله، لباس شخصي‌ها و گشتاپوي آخوندي، را از دست مي‌دهد...
و باز اين رفسنجاني و باند وي خواهد بود که به‌عنوان پيروز از اين جنگ قدرت بيرون خواهند آمد. لذا بر اين منطق و با توجه به مجموعه بحران‌هاي داخلي و منطقه‌اي که اکنون به‌مانند آوار بر سر ولي‌فقيه خراب‌شده است، تنها اهرم و شانس بر قدرت ماندن خامنه‌اي، همان بازي و ادامه با کارت اتمي است.
خامنه‌اي نه مي‌تواند و نه مي‌خواهد اين کارت استراتژيک را درصحنه داخلي و بين‌المللي از دست بدهد، زيرا وي به‌خوبي مي‌داند که سياست‌هاي کشورگشايانت رژيم در سوريه، عراق و يمن و لبنان جملگي زير ضرب قراردادند و عن‌قريب چه بخواهد و يا نخواهد بايد اين ميدان‌ها را خالي نمايد. درحالي‌که رژيم هنوز به بمب اتمي دست نيافته، متوليان حکومت علناً از بغداد به‌عنوان پايتخت عقيدتي و سياسي نام مي‌برند و مرزهاي سرخ نظام را در ساحل مديترانه و باب المندب ترسيم مي‌نمايند. به‌واقع نگراني جدي اينجاست که اگر اين رژيم هار و جنگ‌طلب روزي به سلاح و بمب اتمي مسلح شود، آن‌وقت چه فاجعه‌اي گريبان مردم و کل منطقه خاورميانه را خواهد گرفت؟ پاسخ به اين سؤال اساسي را بايد طرف‌هاي ميز مذاکره و سياست مماشات به مردم محروم ايران و منطقه بدهند.
به‌هرحال اين اهرم تروريسم و بنيادگرايي رژيم آخوندي بر اساس تمامي داده‌ها و عطف به جبهه متحد ضد بنيادگرايي و ائتلاف کشورهاي اسلامي در اين منطقه بحراني اکنون به پايان و سرانجام خود نزديک مي‌شود، ولي تلاش‌هاي رژيم آخوندي براي دستيابي به سلاح اتمي نه...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر